_بفرماييد
_شما کيانا تهراني هستيد؟دختر ياشار تهراني؟
_بله
ديدم داره مِن مِن ميکنه
_چيزي شده؟
_پدرتون
_پدرم چي؟
_پدرتون ديشب فوت کرده
اسمون روي سرم خراب شد
اماده شدم با پول زياد و غيره با اولين پرواز رفتم پاريس
رفتم کنار جنازه ديگه نتونستم رو پام بايستم...اين باباي خوب و مهربون و پايه من بود؟؟؟
نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــه نــــــــــــــــه نــــــــه...افتادم رو بابام يه دفعه رو سينش يه خراش ديدم خراشي خيلي کوچيک
خدايا از اين بد تر هم ميشه؟اخه بابام بابام....بابام...نمرده ...کشتنش، اونم ...اونم...از...طريق....روشي ...که ...براي..گروه ماست...و..خيلي سري و مخفيه
يه دفعه همه جا جلو چشمام سياه شد و چشمام سياهي رفت
حتي براي خاک سپاريم نموندم رفتم خونه تحمل اونا موندنو نداشتم مامان که خيلي نگران بود به علي گفت همراهم بياد
_مامان بابام دوست داشت ايران باشه بيارش ايران خاکش کن باي
اينو گفتم و برگشتم ايران
سريع تيپ پسرونه زدم و سوار موتور ابيم شدم که برم سمت ويلا اما علي جلومو گرفت
باشه الان نه اما بالاخره که ميرم
رفتم داخل خونه و تو اتاقم تند تند شيشه شيشه مشروبو ميکشيدم بالا(ميخوردم)اهنگ مجيد علي پورُ که با يلدا رجاعيان خونده را هم تا اخر زياد کردم باز به مشروب خوردنم ادامه دادم
چرا ساکتو سردي؟....چرا چشماتو بستي؟چرا هيچي نمي گي؟.....چراعهدُ شکستي؟....نکنه نکنه قهري بابايي...حرف بزن حرف بزن قربون چشمات.....کجا ميري تک و تنها؟.....به خدا زوده برات...به خدا زوده برات...تو بهم قول داده بودي...تو بهم قول داده بودي تنهايي نري سفر....چي شده حرفات منم با خودت ببر.......نرو تنها...نرو بي من..چشاتو باز کن عزيزم...من نميخوام جاي پاهات روي قبرت گل بريزم...من نميخوام جاي دستات قاب عکس روي ديوارُ ببوسم..نمي خوام...نميخوام تو حسرت چشمات کنج اين خونه بپوسم....من من ميخوام ..من ميخوام وقتي چشام بارونيه توي اغووش تو اروم بگيرم ...اغوش سنگيه قبرُ نمي خوام..من ميخوام تو بغل تو بميرم..چشاتو باز کن..چشاتو باز کن نزار رنگ چشات يادم بره...نزار روزاي خوب تو خاطرات جا بگيره.....نزار دستام از توي دستات جدا شه..تو دلت مياد که ديگه جام تو اغوشت نباشه؟....ميري بي من؟ميري بي من؟انصافت کجاست قشنگم؟...بعد تو..بعد تو بگو چه جوري با غم دوريت بجنگم
رفتن تو از کنارم مرگ روياي منه....خدا جون اوني که بردي همه دنياي منه............نرو تنها نرو بي من..تنهايي نرو سفر
رفتن تو از کنارم مرگ روياي منه....خدا جون اوني که بردي همه دنياي منه...........نرو تنها.نرو بي من..تنهايي نرو سفر...
بابايي....بابايي.....بابايي ... تنهايي نرو سفر....بابايي تنهايي نرو سفر...نميزارم که بري..نميزارم که بري...منم با خودت ببر...
رفتم سر وقت شراره
_الو
_سلام کيا چرا صدات گرفته؟
_يه کاري برام ميکني؟
_چي؟
_ببين پرواز سه روز پيش کيارش به کجا بوده
_چرا؟
_شراره بدو
_باشه
پنج دقيقه گذشت
_اها پيداش کردم پاريس
.....
ديگه علي هم جلو دارم نبود
_علي به روح بابام قسمت ميدم بزار برم خواهش ميکنم
انگار روح بابام کار خودشو کرد
سوار موتور شدم و با سرعت سمت ويلا رفتم
نفهميدم چه جوري رانندگي ميکردم فقط رسيدم ويلا سريع رفتم سمت اتاق کيارش
_اميد ازت توقع نداشتم خيلي اشغالي نامرد بي انصاف
_چي شده کيانا؟
_اسم منو نيار..باباي بيچارم چيکار کرده بود؟جوابشم که بله بود دو سه روز ديگه هم که عقدمون بود چرا کشتيش؟؟؟
يه کشيده محکم زدم تو صورتش
حلقمونُ هم از دستم در اوردم و انداختم تو صورتش...
_مي خواستم خونتو بريزم اما خب لايق اونم نيستي ..امان از عاشقي..و هم چنين خيانتش...جومنت مال خودت..گمشو از زندگيم بيرون..ديگه نمي خوام تا اخر عمرم ببينمت...هيچ وقت...هيچ وقــــــــت
سريع از اونجا خارج شدم
_کيانا صبر کن..صبر کن برات توضيح بدم کار من نبوده...کيانا
توي راهرو ارمانو ترنمُ ديدم که تو بغل هم هستن و منو نگاه ميکنن خب ديگه عقد کردن
_ترنم مواظب باش مثل من نشي هر چند هيچ کس مثل کيارش خان نامرد نيست..چه خيالا که نداشتم ترنم به بقيه هم بگو ديگه نمي خوام ببينمتون چون فقط منو ياد گذشته مي ندازيد و بس باي برا هميشه
سوار موتور شدم و رفتم خانه
بازم بطري هاي مشروبو خوردن من
يه دفعه در اتاق باز شد و علي اومد داخل بطري ها رو برداشت و شکست
_ديونه رواني..اين چه کاريه؟با اين کارات بابات زنده نميشه اينو بفهم
کشيده اي محکم هم به گوشم زد
_کارم به جايي کشيده که تو هم بهم تو گوشي ميزني؟هه...اي خدا
_ديونه بازي در نيار کيانا عزيزم بابات ميخواست تو خودت قوي و مستق باشي از هر مردي سر باشي الان خيلي ها هستند که مَرد هستند اما مَرد نيستندبابات مي خواست تو زن باشي اما از همه ي مر ها مرد تر و با مرام تر زن باشي اما نامرد نباشي..پس ناراحتش نکن(خيلي مرد تو مرد شد اميدوارم خودتون موضوعشو گرفته باشيد)
سرمو گذاشتم روي پاي عليرضا و جريانو به طور خلاصه به جز گروهمون به طور کاملو بهش گفتم يعني بيشتر گفتم عاشق يه نفر بودم که مطمئنم اون بابامو کشته اون فقط گوش کرد اخرم دلداريم داد و گفت کار اون نيست هه اگه کار اون نيست پس کار کيه؟؟سيمم هم انداختم دور تا به هيچ وجه با ترنم و بقيه در تماس نباشم و خودمو تو خونه حبس کردم
چند روزي ميشد که از بچه ها خبر نداشتم براي خاک سپاري بابا هم حالم بد شد و بيمارستان بودم عليرضا خيلي ازم مواظبت کرد و کنارم موند خوبه جوابم منفي بود وگرنه چيکارا ميکرد خدا ميدونه واقعا برادر خوبيه با گوشي مامان هم به ترنم اس دادم که اگه ببينمشون خودمو ميکشم مطمئنم ترنم نميزاره نه خودش نه بچه ها اين چند روز مزاحمم بشن تا اروم شم اما مگه ارومم ميشم؟؟؟؟؟؟؟؟
*********
سه ماه گذشت و من خودمو در اتاقم حبس کرده بودم مامان ارام تر و شکسته شده بود و علي رضا و عمو و زنش يا همون خالم خيلي بهمون سر ميزدن چند بار هم تري و بقيه به خونه اومدن که تو اتاقم راهشون ندادم
نشستم پاي نت بهتر از بيکاري بود رفتم توي فيس بوک هه بچه ها خاطراتشونو گذاشتن شک ندارم کار ترنمه دوست خودمو مگه ميشه نشناسمش ميدونه يه روز بالاخره يه سر به اينجا ميزنم هه ولي دوستم بود...واقعا فراموشش کردم؟؟؟؟؟نميدونم
خيلي پيام داشتم فقط مال ترنمو باز کردم
کيانا عزيزم دوست هميشگيم تقصير من چي بود واقعا منو فراموش کردي؟؟؟؟؟؟مگه چه کاري انجام دادم؟؟به کدوم گناه نکرده محاکمه شدم بدون ذره اي دفاع از خودم؟؟؟؟؟؟چون ياداور کيارشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فقط همين؟؟خيلي نامردي خيلي اما هنوز دوست دارم خواهري!خاطاتمونو گذاشتم اگه ارزشي براي چندين سال دوستيمون داري شايد بخواي بفهمي اخر عاقبتمون چي شد..باي خواهري
خوندمشون شهاب و شراره ازدواج کرده بودن و ترنم و ارمان عقد اما طرلان و ميلاد از هم جدا شده بودن يعني با هم کار نميکردن و ميلادم خواستگاري و چيزي نيومده بود برعکس با طرلان بد هم شده بود
اينم به عشقش نرسيد هه يعني هنوز کيارشُ دوس دارم؟؟؟من چرا اين قدر ضعيفم بازم ازش متنفر نيستم بازم دوسش دارم اما چرا؟خدايا چرا؟
از بيم و اميد عشق رنجورم
ارامش جاودانه مي خواهم
بر حسرت دل دگر نيفزايم
اسايش بيکرانه ميخواهم
پا بر سر دل نهاده مي گويم
بگذشتن از ان ستيزه جو خوشتر
يک بوسه ز جام زهر بگرفتن
از بوسه اتشين او خوشتر
پنداشت اگر شبي به سر مستي در بستر عشق او سحر کردم
شب هاي دگر که رفته از عمرم
در دامن ديگري به سر کردم
ديگر نکنم ز روي ناداني
قرباني عشق او غرورم را
مي سوزم از اين دو روئي و نيرنگ
يک رنگي کودکانه مي خواهم
اي مرگ از ان لبان خاموشت
يک بوسه ي جاودانه ميخواهم
اون قدر گريه کردم تا خوابم رفت
_بابا تو اينجايي؟؟سالمي؟؟خوبي؟
_کيانا ازت دلگيرم من مُردم اما براي تو زندگيو ميخواستم نه که مرده متحرک باشي خودتو اصلاح کن
و رفت
از خواب بيدار شدم صبح بود
هوس بيرون رفتم نداشتم اما خب گفتم بزار برم بيرون حد اقل براي خواب ديشب خب منم که حرف گوش کن
سوار ماشين شدم حالا کجا برم؟؟؟؟؟؟خوبه رانندگيو هنوز يادمه رفتم پرسه زدن تو خيابونا
کنار خيابان نگه داشتم هه تو حال خودم نبودم اومدم همون هتل قديمي که همون جا با کيارش اشنا شدم رفتم داخل
غذامو خوردم و بلند شدم
_کيانا کيانا
اين صداي ترنمه شک ندارم
سعي کردم از دستش فرارکنم..از دست همه..حتي خودم
_صبر کن کيانا
_ترنم به اين چندين سال رفاقتمون که از وقتي خودمونو شناختيم با هم دوس بوديم قسمت ميدم يه کاري بکن
با دو دلي گفت
_چه کاري؟
_نترس سوگليتون اقا کيارشو نميخواد بکشي فقط ديگه نزديگ من نشو تو و دوستات فقط خاطرات تلخمو زنده ميکنيد همينو بس خداحافظ
هنوز تو شوک گفته هام بود که سوار ماشين شدم و خونه رفتم بيا اينم از بيرون رفتنم خير سرم بع سه ماه بيرون رفتما ترنمُ ديدم
هرچند هر جا برم و هر کار کنم خاطراتم از يادم نميره
نظرات شما عزیزان: